۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

آی یادش بخیر ... گشنه و تشنه زنجیر می زدیم تا دم افطار

شما يادتون نمي آيد،
ولي يه سال ماه رمضان افتاد تو محرم!

۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

گندم پوک

غروب آفتاب، روزهاي آخر برداشت، خوشه هاي گندم طلايي،
سکوتي دل نشين، هر از چندگاهي صداي نوازش باد بر سر گندم ها...

آن گوشه مزرعه، پيرمرد کشاورز را ديد. به درخت تکيه داده بود. نگاهش به غروب آفتاب ...

به سمت پيرمرد حرکت کرد. به او که رسيد انتظار لبخند رضايت داشت اما در فضاي روي تپه، کنار درخت چيزي به جز غم نبود. خواست سوال کند ولي قبل از آن پيرمرد مشت بسته اش را به مرد نشان داد.
پيرمرد مشتش را باز کرد.
کف دستش،  گل سنبله گندمي بود که سابيده شده باشد.
بر آن دميد.
چیزی کف دستش نماند!
گندم بدون دانه ،
گندم ها همه پوک بودند ...
...............................
دنیای این روزای من، حال و هوای اون پیرمرد کشاورز



پی نوشت »

همین حالا(26 آگوست 2010 - 4 شهریور 1389 ساعت 3:18 صبح!) داستان کوتاهی را به نام داس از ری بردبری توی وبلاگ 1پزشک خواندم؛ به طور فجیع و کاملا تصادفی من را یاد پست خودم انداخت، شاید بی دلیل ولی گندم هایی که می پوسند، مزرعه بی محصول و ...
شاید نوبت ساقه ی گندم من باشد!!
داستان را از اینجا بخونید.

۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

عابد تقلبي!

فكر كنم سروقت ترين نمازهام را در ماه رمضان خوندم،
اون هم نماز صبح!
تا زودتر بپرم تو تخت، بقيه خوابم را برم.
:)

۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

بي خوابي

و اما بي خوابي،
بي خوابي درديست كه همواره با صداي چكه كردن آب، تيك تيك ساعت و يا خاموش و روشن شدن ال اي دي يك دستگاه الكترونيكي، همراه است.
و از علايم آن حركت دوراني در رختخواب با سرعت بيشتر از 10 دور در دقيقه، خارش اكثر اعضاي بدن و يا ور رفتن به موبايل كه در بيماران وبلاگ نويس همراه با نوشتن پست بعدي آنهاست.
راه درمان پيشنهادي استفاده از روش شمارش گوسفندهاست، كه حتما قبل از رسيدن به عدد 70 ميليون (همراه با بقيه گوسفندها) خوابتان برده است.

.
.
.
در ادامه:
[صداي خروپف] ...
مامور خواب: خوب، اين يكي هم خوابش برد. آمار را درست كن: 70 ميليون و يكي!

۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

ماه رمضان مبارک

روزه دار واقعی باشــ  ـم + ـید!

والپیپر های زیبای رمضان را دانلود کردم، دانلود کنید.
همین

پی نوشت:
یک سری تغییرات با شروع رمضان، رنگ و بوی تازه ای هم به وبلاگ من داده ...

پ.ن: همیشه تغییرات را دوست داشتم.

۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

و ما هیچ یک خدا را نمی پرستیم،

و ما هیچ یک خدا را نمی پرستیم،
بلکه تصویری از خدا

شاید بت نسازیم،
ولی تصویر غلط چرا

کافر نه، ولی کفر زیاد می گوییم!

۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

راستي پشه ها روزا كجا ميرند؟

اگه كسي ميدونه به من بگه چون با يكيشون بدجوري خرده حساب دارم.
2 شبه ول كن ما نيست!

اومدم یه چیزی بنویسم، دیدم چرت و پرته ؛ ننوشتم!


۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه

فلشم safty remove نمی شد، از USB درش آوردم دوباره کردم توش، بعد safty removeش کردم و درش آوردم! :: اینو گفتم تا بدونی همیشه احمق تر از تو هم هست!


توقعات بیش از حد

هروقت قلبم درد ميگیره به اميد يه سكته واقعي دستم را ميزارم روش،
اما تو سن 20 سالگي انتظار زيادي از خودم دارم.
شايد همين انتظارهاي بي مورد باشه كه اميد به زندگي را كاهش ميده!

۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

کاش لحظه های با دوستان بودن، خط سفید جاده بود. تکه تکه میشد ولی قطع نمی شد

اس ام اس دوستی که نتونستم باهاش برم کوه!